دلتنگی فصل نمی شناسد
بی تو
هر لحظه دلتنگم
جهان تلخ می گذرد
اما تو
لبخند بزن
و عاشق باش ...
جهان
بر محور نگاه تو می چرخد
کاش چشم هایت کمی
راه و رسم عشق بازی را بلد بودند
گاهی باران هم
می تواند
تو را به آتش بکشد
چقدر دنیا
بوی تنهایی مرا می دهد
کلاغ ها هم دیگر نبودنت را باور کرده اند
من که از روزگار چیزی نخواستم
فقط موقع عبور از زندگی
لحظه ای کنارم درنگ کن
و شعری برایم بخوان
همین!
گم شدم
در هیاهوی کوچه ای که
طعم تنهایی می داد
باران بود
و خش خش برگها
و تو
که نبودی