کوچه های دلم

اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل .....مولانا

کوچه های دلم

اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل .....مولانا

تویی که سکوت می کنی




نگاهت را که می دزدی از من ،زندگی ام سراسر شب می شود و تاریکی

 

انگار مانده ام پشت چراغ قرمز یکی از چهار راه های خیالم

 

خاطراتم سراسیمه به ذهنم هجوم می آورند

 

تو نگاهت را می دزدی و نمی دانی من چقدر مشتاق دیدن نگاه مهربانت هستم

 

ماشین ها در ذهنم بوق می زنند ،صدایشان را می شنوم

 

کاش می آمدی ،دستم را می گرفتی، از پشت تمام چراغ ها عبور می کردیم

 

وقتی نگاهت را از من می دزدی دیگر امیدی به فنجان های قهوه هم ندارم

 

قهوه ها هر روز سردتر از روز قبل می شود و تلخ تر

 

تو نگاهت را می دزدی ،سکوت می کنی و من می مانم و لحظه لحظه ی خاطراتی که

 

مدام در ذهنم مرور می کنم

 

کاش باران می بارید و من پر می گشودم در آسمان خیالم

 

در خیالم بغض ها دیگر سر باز نمی کنند ،در گلو می ماند

 

نه پایین می رود و نه سر ریز می شود

 

اینجا تکرار تمام لحظه های با تو بودن است ،لحظه های نبودنت،نیامدنت

 

اینجا یک تویی که سکوت می کنی و یک من که بغض می کند و می نویسد

 

می بینی؟ امشب هم آسمان دلم گرفته

 

درد دارد نبودنت ،دردی که خوب نمی شود، می دانم...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.