کوچه های دلم

اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل .....مولانا

کوچه های دلم

اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل .....مولانا

پایان خیال



 

نمی دانم یک ساعت گذشت، یک روز، یا یک سال ،یا شاید هم یک ثانیه

 

اما انگار روحم هزاران سال است به انتظار نشسته

 

دلم مثل سیرو سرکه می جوشد، این غوغای درون راحتم نمی گذارد

 

می نویسم، می نویسم ،مدام مشق می کنم این لحظه ها را ، نبودن ها را

 

نداشتن ها را ، لبخندها  ، اشک ها و تلخی ها را

 

رفتن ها را ، رفتن ها را ، رفتن ها را ...

 

اما این جای خالی خیال پر شدن ندارد

 

گاهی در ته خالی ترین جای قلبم لبخندی از انتهای خیال می نشیند

 

یک رویای شیرین، رویایی به لطافت دست مهربانت

 

به گرمی نگاه عاشقانه ات و داغی بوسه هایی که هر گز نبود

 

و لبریز می شوم از تمام بود و نبودهایی که رهایم نمی کند

 

این روزها جای خالی ات هر روز عمیق و عمیق تر می شود

 

می دانی؟ بعضی آدمها با بودن و ماندن غریبه اند برای ماندن ساخته نشده اند

 

می آیند ، لبخند می زنند ، ویرانت می کنند و می روند ...

 

منتظر آمدنی نیستم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.