بهار که بیاید
شکوفه های بوسه
یکی یکی زاده می شوند
من اما
طعم بوسه های پاییزی را بیشتر دوست دارم
لبخندی بزن
تیر نگاهت را رها کن
من از میان شعرهایت زاده شده ام
سرزمین واژه هایت زیر پای من است
پ.ن:
تمام واژه ها را به پایت می ریزم
اگر بیایی
کوچه های بن بست بی عشق
روزهای پاییزی بی باران
آسمان ابری بدون ماه
سکوت نیمه های شب
همه تو را کم دارند
چرا لبخند نمی زنی؟