کوچه های دلم

اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل .....مولانا

کوچه های دلم

اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل .....مولانا

طعم عشق


حالا که آمدی بمان


قلب کوچک من برای همه جا دارد


فقط عاشقی کردن بلد نیست


سالهاست دستان خالی من


نه طعم عشق می دهد و نه بابونه

نماز


من


قدقامت نمازم را


با یاد تو


پیوند می زنم

قصه لیلی و مجنون



برای من


قصه ی لیلی و مجنون را بخوان


این دل زبان نفهم


جز این


هیچ چیز سرش نمی شود





خواب اصحاب کهف


رویای دوست داشتنت


همچون خواب اصحاب کهف می ماند


به خواب می روم


بیدار نمی شوم


تو در رویاهایم گم می شوی

نگاهت



بهشت


چشمان توست


وقتی


نگاهم می کنی...



سکوت خیال



خیالم


سکوت نمی کند


وقتی


قهوه هایمان را


تلخ می نوشیم ...


.......................................


بعدا نوشت:


خیال من سکوت کرده است


چیزی نمی گوید


گویی در ازدحام تمام رویاهایم


از یاد رفته است


...............................................


پ.ن.1 :


خیال من روی همین صندلی ها


پشت همین میزها


زاده می شود


حتی اگر نباشی


حتی اگر نباشم



پ.ن.2:


من قهوه های تلخ را


با شیرینی نگاه تو می نوشم


فقط کافی است


لبخند بزنی


عروس هزار چهره



شده ام عروس هزار چهره


هر چهره ام را بزک می کنم و بعد می نشینم رو به روی اینه


با رژ لب قرمزی طرح لبخند را بر لبهایم می نشانم


در آینه می نگرم


شده ام دلقکی که قصه ها و لبخندهایش را دیگر باور ندارد


جهان به طرز وحشتناکی گرد است


می دانم یک روز در گوشه ای از این جهان به هم خواهیم رسید


شاید آن روز مرا به خاطر آوری


دلقکی که برای خوشحالی تو همیشه می خندید ...


مرد



نامت را مرد گذاشته اند تا شانه هایت...


نامت را مرد گذاشته اند تا آغوشت...


نامت را مرد گذاشته اند تا گرمای دستانت...


نامت را مرد گذاشته اند تا ...



از عشق سخن مگو



بانوی من


از عشق سخن مگو


از تبلور اشک در چشمانت


از تبلور عاشقانه ها در اینه


از لحظات با هم بودن


این مردم


معنای عشق را نمی فهمن 



لحظه های بی تو بودن



لحظه های بی تو بودن بوی غربت می دهد


برای بودن همیشگی ات گلها را آب داده ام


و در آسمان ستاره کاشته ام


اینک باران در دلم منتظر آمدنت است


تا قطره قطره ببارد