-
انتظار
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 11:52
گاهی تمام عمر در انتظار یک اتفاق عاشقانه می نشینی باید یک روز باور کنی او دیگر نمی آید
-
تولد شاعر
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 11:51
من هر روز عاشق می شوم تو هم بنویس شاید در این میان شاعری متولد شود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 11:47
چقدر دوست داشتنت سخت است وقتی نگاهم نمی کنی
-
کمی به من زندگی بده
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 11:43
برای زنده ماندن دو چیز لازم است بوسه هایت ... لبخندهایت... می بینی؟ من سال هاست مرده ام!
-
خیال من
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 11:41
من اینجا نشسته ام در میان شعرهایم آمدنت را انتظار می کشم کی در خیالم زاده می شوی؟
-
شاعر می شوم
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 11:40
می آیی عاشق می شوم می روی شاعر...
-
دکلمه 2
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 09:15
سلام بهتر از باران ... . . . زری مشفق دکلمه: محسن مهدی بهشت http://s5.picofile.com/file/8131518168/Koocheh_hay_delam_1_ICAB.mp3.html
-
دکلمه 1
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 09:11
رسیده ام به آن جا که دوست دارم گم شوم در خودم در شهرم در دنیا و در تو ... . . . زری مشفق دکلمه: محسن مهدی بهشت http://s5.picofile.com/file/8131599018/Koocheh_hay_delam_4_ICAB.mp3.html
-
اگرنیایی
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 09:09
این دل در نبود تو هر روز می بارد می ترسم نیایی دنیایم را آب ببرد
-
آغوش
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 09:08
بیا کمی مرا در آغوش بگیر بگذار ماه حسودی اش بشود
-
بوسه
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 09:06
هر بوسه ای طعم عشق نمی دهد نگاهت عاشقانه مرا می بوسند وقتی لبخند می زنی
-
عطر بهار نارنج
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 09:00
من عادت کرده ام به تنهایی هایم به اینکه بنشینم میان جمع ، فرو بروم در خیال خودم ، برای خودم شعر بگویم عاشقانه بنویسم و بنویسم و بنویسم ( همینجور الکی) و این عاشقانه ها تمام نشود اصلا چه چیزی قشنگتر از عشق برای نوشتن ( حتی اگر خیال باشد و رویا ) گفتم رویا؟ نه بهتر است بگویم دروغ ، یک دروغ قشنگ و بزرگ ، به بزرگی و...
-
پایان خیال
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:59
نمی دانم یک ساعت گذشت، یک روز، یا یک سال ،یا شاید هم یک ثانیه اما انگار روحم هزاران سال است به انتظار نشسته دلم مثل سیرو سرکه می جوشد، این غوغای درون راحتم نمی گذارد می نویسم، می نویسم ،مدام مشق می کنم این لحظه ها را ، نبودن ها را نداشتن ها را ، لبخندها ، اشک ها و تلخی ها را رفتن ها را ، رفتن ها را ، رفتن ها را ......
-
پدر
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:59
این زندگی فقط شانه های تو را کم دارد پدر ... پ.ن: برای جای خالی ات
-
تبعید
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:58
می شود مرا تبعید کنید؟ به سیاره ای دور به سرزمینی متروک آدمها را دیگر دوست ندارم
-
چه بی صدا می باری
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:57
به آسمان بگو امشب ببارد دلتنگم...
-
بهار که سرد نمی شود می شود؟
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:57
عاشقانه بنویس ... بلند بخوان ... تا بهاری شود آسمان دلت...
-
تویی که سکوت می کنی
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:56
نگاهت را که می دزدی از من ،زندگی ام سراسر شب می شود و تاریکی انگار مانده ام پشت چراغ قرمز یکی از چهار راه های خیالم خاطراتم سراسیمه به ذهنم هجوم می آورند تو نگاهت را می دزدی و نمی دانی من چقدر مشتاق دیدن نگاه مهربانت هستم ماشین ها در ذهنم بوق می زنند ،صدایشان را می شنوم کاش می آمدی ،دستم را می گرفتی، از پشت تمام چراغ...
-
یک قهوه ی تلخ به یاد تو
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:55
دلم می خواست یک بار، فقط یک بار دیگر رو به روی هم می نشستیم پشت همان میز با همان فنجان قهوه ی تلخی که من همیشه می نوشیدم قهوه ام را سر می کشیدم ، تو حرف می زدی و من خیره ، خیره به لب هایت نگاه می کردم در چشمانت غرق می شدم و وجودم لبریز از قهوه ی تلخی می شد که طعم زندگی می داد دلم می خواست یک بار دیگر در کنار هم قدم می...
-
رود باید شدو رفت
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 08:54
پل ها به راه می پیوندند دیوارها به جدایی من اما جاری شدن را دوست دارم